ديجيتاليسم؛  

 انقلابي با مشاركت حرف، عدد و تصوير* 

کریم فیضی

با نظر به شرايط زندگي امروز و با توجه كافي به روزي كه پيش پاي انسان امروز و آينده و انسان آينده گشوده شده است، بي‌ترديد بحث از فلسفه ديجيتاليسم و انديشه‌ورزي در اين باب اگر نگوييم ضروري‌ترين فكر فلسفي، مي‌توانيم گفت كه از ضرورترين تأملات فلسفي است. آينده فلسفه، خواه ناخواه با سرنوشت ديجيتاليسم مقرون است. اين اقتران صرفاً از اين جهت نيست كه ابزارهاي بحث و شناخت و از جمله خود ذهن متأثر از ديجيتاليسم خواهد بود، بلكه از اين حيث است كه ديجيتاليسم در حال ساختن« انساني نو» است و جهاني نو و قلمروي تازه و مناسباتي جديد كه عمدتاً ناشناخته‌اند. در كنار هم قرار گرفتن اين اجزاء و مفردات و چندين« نو» و « تازه» و« جديد» در كنار هم با قيد ناشناختگي، چه مفهومي دارد؟ جز اينكه فلسفه‌اي مي‌بايد و شناختي؟ جز اينكه: فلسفه‌‌هاي كهن و قبلي را بايد به اين آستان آورد و از اين فلسفه، براي شناخت انسان و جهان، حتي انسان گذشته و جهان گذشته بهره گرفت؟

نگاه فلسفي به ديجيتاليزم، صرفاً يك بحث نظري نيست بلكه نظاره از موقفي تازه و متفاوت به عالم و آدم است. ما با نگاه فلسفي به اين مقوله، به جاي و جايگاهي راه مي‌بريم كه بي‌سابقه است و از آنجا به گونه‌اي ديگر مي‌توان نگريست. در چشم‌انداز فلسفي ديجيتاليسم، گذشته به گونه‌اي ديگر ديده مي‌شود. انسان ماهيت تازه‌اي از خود نشان مي‌دهد و مناسبات و تعاريف و حتي الفاظ تغيير و تبديل مي‌يابند. همه آنچه در اين ساحت روي داده و قابل مشاهده است، اقتضا مي‌كند كه فلسفه در اين وادي حضور داشته باشد و تمام آنچه در اين عرضه به لحاظ وجودي، ادراكي _ رواني و حتي اجتماعي به صورت خبري ظاهر شده و اثرات خود را بر جاي نهاده، فلسفه را به ميان مي‌طلبد و به ميدان مي‌كشد و مجموع اين حوادث و مسائل، نيازمند تحليل‌هايي همه جانبه است كه جز از فلسفه ساخته نيست. درست است كه جنبه‌هاي اقتصادي، سياسي، رواني و اجتماعي اين فرايند با دانش‌‌هاي مربوط به اين ساحت‌ها تحليل‌ناپذير است، ولي اگر بخواهيم از منظري جامع‌تر و شامل تر نگاه كنيم، چيزي جز فلسفه از عهده تحليل كامل برنمي‌آيد و اساساً ديجيتاليسم به چيزي جز فلسفه تسليم نمي‌شود.

اين سخن كه ديجيتاليسم تسليم نمي‌شود مگر به فلسفه به نظر اغراق‌آميز و تا حدودي غيرواقعي مي‌آيد ولي اثبات آن، ساده‌تر از انكار آن است و شك در آن، با نخستين پرتوهاي اشعه‌هايي كه ديجيتاليسم از خودش ساطع مي‌كند، نابود و ناپديد مي‌شود. ديجيتاليسم يك نظريه فكري يا يك تئوري لفظي و معنايي نيست و از اين حيث در كنار ايسم‌هاي ديگر قرار نمي‌گيرد. ديجيتاليسم واقعيتي است كه نظريه بودنش، بعد از حصول و حضور و تحققش صورت مي‌گيرد. به ديگر سخن، برخلاف تمام يا بسياري از نظريه‌ها كه نظريه محضند، بدون اينكه وارد حوزه تحقق و واقعيت بشوند يا تحت نظريه‌اند و بعدها ممكن است تحقق بيابند يا اساساً تحقق نيابند و ابطال شوند، ديجيتاليسم چيزي است عيني و محسوس و معمولي كه ابعاد نظري آن بعداز حضور واقعي‌اش نمايان مي‌شود. از سوي ديگر ديجيتاليسم را نمي‌توان ناديده گرفت، چرا كه وقتي بالعيان مي‌بينيم كه گذرگاه جهان است و جهان هر روز و حتي هر ساعت و هر آن از مجاري آن عبور مي‌كند، نمي‌توانيم در باب آن سكوت فلسفي روا داريم!

بنابراين، ديجيتاليسم واقعيت فراگيري است كه حتي اگر سرشتي فلسفي نداشته باشد، خودش را به فلسفه تحميل مي‌كند و به گونه اي هم هست كه عاملي جز فلسفه از عهده تحليلش بر نمي آيد. كم نبوده‌اند كساني كه به عنوان استادان ارتباطات يا متخصصان رسانه يا مدرسان و تحليل‌گران مباحث اجتماعي و حتي روانشناختي سعي كردند در اين‌‌باره سخن بگويند و تحليل كنند. تمام آنچه در اين‌باره از اول تاريخ ديجيتاليته تا اين لحظه گفته شده، به يمن خودابزارهاي ديجيتال در اختيار ماست و همه آنها را مي‌توانيم يك جا گرد بياوريم و مورد ملاحظه و مطالعه قرار بدهيم. آنچه از مجموع گفتارهاي موجود درباره ديجيتاليته مي‌توان برداشت كرد، اين است كه آنها بيش از آنكه تحليلي باشند، توصيفي‌اند. به همين جهت، عملاً از حوزه شيوه فلسفي و تفكر فيلسوفانه بيرونند. بنابراين، غالب كساني كه تا امروز درباره ديجيتاليسم سخن گفته‌اند، به خود آن نظر داشته‌اند، نه هست و بايد آن و نه ماهيت و ابعاد وجودي آن در حال و آينده و در ارتباط با قضاياي مختلف انساني و وجودي. به همين جهت به سهولت مي‌توان گفت: بسياري از كساني كه در اين وادي راه مي‌روند و سخن مي‌گويند از ديجيتال و ابزارهايي كه از پي هم مي‌آيند، سخن مي‌گويند نه ديجيتاليسم به عنوان يك مشرب و مكتب بالقوه و بالفعل و نه كاركردهاي ذهني و عملي آن. براي شكار و شناخت ديجيتاليسم، آنگونه كه هست و آنگونه كه بايد و بخصوص براي شناخت رهاوردهاي كوچك و بزرگ و مستقيم و غيرمستقيم آن، هيچ راهي جز فلسفه وجود ندارد، آنهم نه هر فلسفه‌اي، بلكه فلسفه خاص اين طريقت كه ما آن را فلسفه ديجيتاليسم مي‌خوانيم و مي‌شناسيم .

*نقل از : روزنامه اطلاعات

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2013\01\01-30\11-41-39.htm&storytitle