روز خبرنگار

 

 

به نام آفرینشگرِ

 نوآورِ نگارگرِ دادگرِ ارتباط گستر

اقتضای جان ، چو ای دل آگهی است

هر که آگه تر بود ، جانش قوی است ( مولوی )

هفدهم امرداد 1391 ،

 روز خبرنگار

را  به همه ی خبرنگاران و روزنامه نگاران

 و همه ی ارتباط گستران واستادان و دانش آموختگان و

 دانشجویان علوم ارتباطات اجتماعی ( روزنامه نگاری و روابط عمومی ) ،

صمیمانه تبریک می گویم .

 و برای همه ی خبرنگاران شهید و درگذشته ،

 رحمت آفرینشگربزرگ را خواهانم .

محمّد علی چراغی

هفدهم امرداد 1391

 

 

 

معرفی نشریه و روزنامه نگار

 

 

معرفی نشریه

اقتصاد و بیمه ، عنوان ماهنامه ای است با مدیر مسؤولی و سردبیری خسرو امیر حسینی ، روزنامه نگار پیش کسوت و کارکشته و با تجربه و دانش آموخته ی روابط عمومی از دانشگاه علّامه طباطبایی .

بیستمین شماره ی آن در امرداد 1391 در 56 صفحه ی رنگی بر روی کاغذ گلاسه ی خارجی چاپ و منتشر شده است .

در سرمقاله که ، عنوان « سخن سردبیر » را دارد ، چنین تیتری زده است :

این جا چه خبر است ؟

 

3ccn92vowf7brl9540.jpg

و در صدر مقال با اشاره به پیامک سه بچه یتیم گرسنه ، و تقاضای کمک و مقدّمه ای پیرامون میهمانی دادن های حاجی ها در ماه مبارک رمضان ، به معرفی هشت سرمایه دار بزرگ و سرشناس پرداخته است ؛ که گرچه بسیار جسارت بخرج داده ، اما از بدیهیات گفته است ؛ در هرصورت ، چهره ی خسرو امیر حسینی ،از بالای عینک با آن نگاه معنی دار، که همیشه زینت بخش صفحه ی نخست مجله است ،  دیدنی است . به قول خودش « غول » های گردشگری ، فولاد ، پول ( بانک ) ، صادرات ، تکنولوژی ، ورزش ، مبل و موبایل را آورده است . همه ی این غول ها ، از من و ایشان دست و پا دار تر و ورزیده تر و احتمالاً تیز تز بوده اند که « غول » شده اند ؛ وانگهی ، کار اقتصادی کرده اند و « پول ، پول می آورد » من و ایشان سرمان را کرده ایم توی کاغذ و قلم و کتاب ومطبوعه و مکتوب ، و کلمه ای صد تا یک غاز نوشته ایم و همیشه « هشت 8» مان « گروِ  نُه 9 » مان بوده است و آنها ، در جست و جوی پول و کوشش برای توسعه ی اقتصادی ؛ خوب البته چرخ های اقتصاد کشور راهم به چرخش در می آورند . بگذریم :

بقیه 54 صفحه مجلّه ، همه آگهی و گزارش آگهی و تبلیغات رنگی ، از روی جلد گرفته تا پشت جلد . خوب ، مجلّه ، عنوان « برند » را هم یدک می کشد و حتماً کار خوبی کرده است ، چون باید خرج و خوراک سرسام آور مجله ، با کاغذ و لیتوگرافی و چاپ و صحافی بسیار کمر شکن ، درآید . وگرنه مدیر خودش هم باید - دور از جان -  اگر تلفن همراه داشته باشد ، پیامک به غول های سرمایه بزند ؛ و آنها گوشه ی ابرویی نشان بدهند یا نه !توفیق و تندرستی خسرو خوبان را - که اهل زرندستان و روستای خوش آب و هوای ویدر است ،  و خانواده ی وی را که همه اهل قلم و دانش و اندیشه اند - از خدای بزرگ خواهانیم .

روابط عمومی اسلامی

 

روابط عمومی اسلامی

دومین کنگره جهانی كارگزاران مسلمان روابط‌ عمومی با موضوع "روابط عمومی اسلامی" با شرکت طیف وسیعی از رهبران، مدیران و کارشناسان صاحب نام روابط عمومی کشورهای اسلامی در تهران برگزار می شود که عمدتا صاحب تجارب وسیعی در حوزه های مختلف روابط عمومی هستند.

http://www.irancpr.ir/fa/?current=home

 

مدیر ارتباط گستر ( طنز )

 

 

 نازکتر از گل :

تغییر ساختار

 

شگفتا که تبِ تغییرِ ساختار پس از خصوصی سازی ، سر تا سر سازمان و همه ی گوشه و کنار و زمین و زمان آن و همه ی ذهن و زبان کوچک و بزرگ و خرد و کلان و عارف و عامی و عالی و دانی و همه و همه را ، چون شبکه ای بهم پیوسته مانند شبکه ی لانه زنبوری فرا گرفته بود که عیب و ایرادی هرگز به خاطر خطیر کسی خطور نمی کرد و همه چشم به راه اجلال نزول کاروان پر طمطراق امامزاده ساختار ، ثانیه شماری می کردند.

تک تک مدیران هم – برای آن که اختاپوسِ تغییر ساختار ، دفعتاً بغتتاً ، بر وجود کارکنان شریف و کارگران نحیف سازمان ،  مستولی نشود و آنان را به سکته های خفیف و شدید و غلیظ و رقیق مبتلا نکند ، گام به گام تمرین تغییر ساختار می کردند و رئیسان برکنار گذاشته شدنی آینده را ، آرام آرام به اعتزال و احتضار و اضطرار آتی عادت می دادند ، که مبادا « از آن سموم که برطرف بوستان گذرد » ، « رنگ گل و بوی نسترنی » 1باقی نماند.

القصه ، مدیر گرانمایه ی ارتباط گستر ، که برای حضور در اجلاس سران مختار دیوان و دیوان سالاران پردین و ایمان ، به شدتِ برق و باد ، گام بر می داشت ، ناگهان صدای زنگ گوشی تلفن همراهش به صدا در آمد و رییس دفتر مشاور ارشد مدیر دیوان سالار ، خواست که :

«  دستور دهید کارت فیزیک مشاور ارشد دیوان سالار ، تا یک ساعت دیگر چاپ شود ؛ تا مشاور محترم در جلسه ی سران ، بتواند کارت فیزیک خود را بین حاضران در مجلس  و ناظران در محفل ،  بی دریغ توضیح فرماید. »

مدیر ارتباط گستر استفسار فرمود که : منظورتان « کارت ویزیت » است ؟ و منظور دیگرتان « توزیع فرمایید » است ؟ گفت : « نمی دانم ، فیزیکه ، ویزیکه ، ویزیته ؟ هر چی هست دستور بدهید چاپ کنند. »

مدیر ارتباط گستر ، یک لحظه،  دو * دو تا چهارتا و سه * سه تا ، 9 تا کرد و به این نتیجه رسید که اگر بخواهد به رییس اداره ی انتشارات زنگ بزند و او به دستیارش و دومی به سومی و سومی به آقای فرزاد الباسمه 2  ، سفارش طراحی و چاپ و باسمه کردن کارت ویزیت را بدهد ،زمان حیف و میل می شود و کارت به اجلاس سران مختار دیوان سالار ِارتباط گستر ، نمی رسد .

مدیر ارتباط گستر ، راه میان بُر رفت و مستقیم به آقای فرزاد الباسمه زنگ زد . ایشان پس از بهانه های متعدد ، آخر الامر گفت : فایل مطالب را دستور بدهید برای من ایمیل کنند تا بروم دفتر و از رایانه بگیرم ، که البته تا عصر زودتر آماده نمی شود .

مدیریت فرمودند : «  خودت زنگ بزن ؛ نمی دانم هر کاری می کنی ، بکن .  به خانم بلبل السلطنه زنگ بزن »  و تلفن را قطع کرد. این تحکمِ مدیر ارتباط گستر، آقای فرزاد الباسمه را ترساند . ناچار با خانم بلبل السلطنه تماس گرفت و بلبل هم به خانم چابک السلطنه - که نسبت به او ارشد بود - گفت . خانم چابک السلطنه دوید و به سراغ آقای چراغ الدوله ، همان ریاست اداره ی انتشارات و چاپ و گرافیک رفت . ایشان هم به میان بُر رفتن های مدیر ارتباط گستر ، کم کم خو گرفته بود و چون می دانست که آقای فرزاد الباسمه ، بهانه جو است ، بلافاصله به آقای سید العلما ، مدیر شرکت دیگر که طراحی و چاپ و گرافیک و صحافی و برش و لمینت و همه و همه چیز دارد . زنگ زد و گفت : آقای سید العلما ، یک کاری می خواهم که ظرف یک ساعت انجام دهی . گفت : شما دستور بدهید و بگویید ده دقیقه . »

به هر حال نوشته های کارت را خانم چابک السلطنه ، آماده کرد و تصویر کارت پیشینِ مصوّب ،  اسکن شد و هر دو به آقای سید العلما ایمیل گردید و پس از یک ساعت و یک دقیقه و یک ثانیه کار آماده شد و با پیک تیزپای هخامنشی به دست آقای چراغ الدوله رسید و از آن جا به دفتر آقای مشاور ارشد مدیر دیوان سالار فراز آمد و مدیر ارتباط گستر خرسند شد  ....  و به افتخار رئیس اداره ی انتشارات و اعوان و انصار دوگانه اش یک کامیون زعفران اصل قائنات از مشهد مقدس – که برای سمینار رفته بود -  بارنامه کرد به سوی دارالخلافه ی طهران و خود با هواپیمای چهار موتوره به سوی پایتخت سلطان صاحبقران رهسپار گردید. قصه ی ما بسر رسید ، کلاغ نیوز به وِب سایتش نرسید.    باقی بقایتان : نازک بینیوم بیست و یکم رجب المرجّب   سنه ی یکهزار و چهار صدو سی و سه قمری  

 ....................................................................................................................... 

1 ) از این سَموم که بر طرف بوستان بگذشت – عجب که رنگ گلی ماند و بوی نسترنی ( حافظ )

2 ) یکی از روشهای معمول ایجاد نقش بر روی سفال است که با استفاده از مهر انجام می گیرد . چاپ, طبع, چاپ روی, پارچه, عکس چاپ شده ؛ کار های باسمه ای ، کنایه از کار های قالبی و قلّابی و بزن بروی است .