گزارش سفر خودمانی

صمیمیت دو روزه­ای ،

در شهر گنبدهای فیروزه­ای

محمد علی چراغی

اگر روابط عمومی را دو بخش داخلی و بیرونی بدانیم ، محور فعالیت هر دو ، برقراری ارتباط و تعامل و تفاهم و صمیمیت است؛ و این صمیمیت و فرو ریختن دیوارهای یخ زده­ی بیگانگی در همسایگی­های اداری ، در میان دوستان روابط عمومی شرکت مخابرات ایران و تهران و سیّار ، از روز سه­شنبه 6 تیر 1391 و ساعت 14 از درون اتوبوس راهی شهر گنبدهای فیروزه­ای ، آغاز شد و وجه بروز یافت.

تنی چند از دوستان در جلوی اتوبوس و بیشترین آن­ها به نیمه­ی پسین اتوبوس و صندلی­های پایانی اجلال نزول فرمودند.

* از صندلی دوم پیامکی منظوم برای حمید اکبرنژاد فرستادم :

 رفتی عقب نشستی ، تا شیطنت کنی تو ؟

جامه­ای از شیاطین ، را بر تنت کنی تو ؟

عارف میلانی و ، مرد گلستانی و

موسی شبرنگی را ، انجمنت کنی تو ؟

 * اکبرنژاد پاسخ داد :

نشینم نزد گل ، یا گلسِتانی

که شیطان پیش او ، کوته زبانی

* شعر اکبرنژاد را در فاصله­ای که گلستانی در کنار من نشسته بود و چای داغ می­نوشید و در دستی دیگر قند داشت، خواندم و تحسین کرد و پیامکی منظوم ، دوباره برای اکبرنژاد فرستادم :

گلستانی شد از شعر تو خرسند

گرفت استادی از شاگرد خود پند

گلستانی که صد بار از تو سر بود

مگس اکنون پراند ، از روی قند

* مبادله­ی پیامک در اتوبوس و در دو روز دومین جشنواره­ی روابط عمومی­های برتر شرکت­های مخابرات استانی ، میان بعضی از دوستان و همکاران ، همچنان ادامه داشت :

* خانم پوراکبری ( از مخابرات استان تهران ) – که ابتدا او را « پوراکبر » می­خواندم پیامکی چنین فرستاد و پاسخ خواست :

« اگر قرار بود بزرگترین تجربه زندگیت را به من یاد بدهی ، چی می نوشتی ؟ »

- پاسخ دادم : بزرگترین تجربه : انسان­ها از یکدیگر احترام و محبّت توقّع دارند. اختلال در این دو ، سرچشمه­ی اختلاف­هاست. »

- در روز دوم جشنواره روابط عمومی­های برتر مخابرات ( 8 تیر 1391 ) تلاوت قرآنِ آغاز برنامه را ، همکاری از مخابرات استان خراسان جنوبی عهده­دار شد که انصافاً بسیار دلنشین و روح­انگیز تلاوت کرد. تا جایی که من در همان نشست ، پس از پایان تلاوت ، شعری خطاب به وی نوشتم و به دستش رساندم و ایشان در یک فرصتی ، آمد و برای سپاس و حق­شناسی ، اظهار لطف­هایی کرد. شعر چنین بود :

جناب حضرت آقای سروری ، سرور

نثار جان تو بادا ، سلام این کمتر

نوای معنوی ات ، برگرفته از قرآن

صدای پر برکت باد بر تو ، از سبحان

چراغ راه تو پیوسته باد ، پُر پرتو

که در دیار نوا ، دائماً تویی خسرو

تلاوت تو ز قرآن ، فزونی روح است

و روح تابع حق از کلام مفتوح است.

- قرآنی که در مجلس تلاوت شد ، ترجمه استاد دکتر سید علی موسوی گرمارودی بود که افزون بر ترجمه­ی ادیبانه و زیبا ، پی­نوشت­های محققّانه و سودمندی داشت که من مشتاق داشتن آن شدم ؛ با این که بیش از 15 چاپ قرآن و ترجمه­های گوناگون از استادان ایرانی و همچنین چاپ خارج از ایران دارم.

چون قرآن گرمارودی را در نمازخانه هم دیدم ، از آقای سیاوشی تقاضا کردم که یک نسخه هم به من هدیه کند. ایشان با این که « چشم » را گفت ، اما پس از آن پی بردم که مکان نشست و جشنواره ، مجموعه­ی فرهنگی بسیار زیبای دانشگاه صنعتی شریف اصفهان است و قرآن­ها هم از آن­هاست ، نه از مخابرات اصفهان.

به هر حال تقاضای مؤکّد من در پیامک منظومی که به عنوان سپاسگزاری و قدردانی و حق­شناسی از زحمات آقای سیاوشی برایش در بازگشت فرستادم نیز منعکس است :

جناب حضرت سیّد جمال سیا

« وشی » که به مصراع یک نیابد جا

سلام بنده و لطف خدا نثارش باد

که لطف و مرحمتش شامل من است ، امّا :

اگر که هدیه­ی قرآن موسوی ، زی من

ادا نکند ، ناتمام هست ، سخا

کنون کلام چراغی ، « جمال » او جوید

صفای شهر صفاهان و زنده رود و بقا.

* در مسیر رفت به اصفهان و بازگشت به تهران ، دوستان همسفر با شوخی و خنده و آهنگ و موسیقی و آواز ، تظاهر به شادی و شاد کردن می­کردند.

* موسی­الرّضا شبرنگی را ، که از استان تهران ، به عنوان کارشناس برتر برگزیده شده بود ، پس از چانه­زنی­هایی به خواندن وا داشتیم. گفت من فقط می­توانم آهنگ « ننه گل محمّد » را به گویش و موسیقی سبزواری بخوانم. گفتیم چه بهتر ، که محلّی هم هست ؛ شبرنگی داستان گل محمّد را توضیح می­دهد ، که : گویا از یاغیان دوره­ی رضا شاه در ناحیه­ی سبزوار بوده و شاید از عیّاران آن خطّه ، و پس از دستگیری ، اعدام می­شود ، و مادرش بر سر جنازه­اش ضجّه مویه می­کند و بـــه گویش سبزواری شعری فی­البداهه از خود می­خواند که بعدها جزو فرهنگ مردم سبزوار می­شود.

شبرنگی ، آهنگ را از زبان مادر گل محمّد چنین می­خواند :

گل ممّد گلین ، گلین ده

گل ممّد چی وقت جنگه ؟

گل ممد ، مارت بمیره

ننه ، کاکل به خونت نبینه

صد بار گفتم پلو مخور

ور داور کوه­ها تو مخور

صد بار گفتم هیچی نکو

زلفای سیاه رِِ قیچی نکو

کو اتاقت ، کو اجاقت

کو برارهای قلچماقت

فشنگ دبند ، قطار قطار

وخ بارا به جنگ سبزوار

او دوره ، دوره ، دوره بی

اسب سیاه دِ جولان بی

او تخم مرغای لای نونت

آخر نرفت نوش جونت

گل ممّد مارت بمیره

ننه کاکل به خونت نبینه.

شبرنگی ، این ترانه­ی محلّی سبزواری را ، یک بار هم بر فراز کوهی در حاشیه­ی اصفهان ، شب هنگام ، پس از شام در رستوران شهرداری ساخته شده در بالای کوه ، در لابه­لای درختان و پرتو چراغ­های نصب شده ، در حضور همه­ی دوستان سی استان ، خواند.

* گرفتن عکس­های دسته جمعی و چندتایی با دوربین­ها و با گوشی­های تلفن همراه ، حکایت از اشتیاق همه برای ثبت خاطره­های آن شب و روز بود.

***

نخستین روز دومین جشنواره روابط عمومی­های برتر شرکت­های مخابرات استانی ، روز چهارشنبه 7 تیر 1391 ، با سخنان دلنشین و سرشار از اطلاعات آماری جالب مهندس زمانی ، مدیر عامل و رییس هیأت مدیره­ی شرکت مخابرات اصفهان آغاز شد.

میزبان جشنواره ، با نشان دادن اسلایدهایی از نقشه­ی استان اصفهان و شهرستان­های آن ، از مساحت و جمعیت و راه­ها و صنعت و در پایان از مخابرات استان ، سخن گفت و اشارتی به چند و چون روابط عمومی هم کرد : مساحت استان اصفهان 176 کیلومتر مربع با جمعیت نسبی 1632 تن ( در هر کیلومترمربع ) است. استان 23 شهرستان با شرایط جاده­ای خوب دارد. 25 درصد بزرگراه­های کشور در اصفهان است. ( رتبه­ی دوم پس از تهران )

50 درصد صنعت کشور با دو کارخانه ذوب آهن اصفهان و فولاد مبارکه و صنایع دیگر ، در اصفهان است. استانداردترین آهن جهان در فولاد مبارکه تولید می­شود. 70 درصد صنایع دستی کشور در اصفهان است و به همین دلیل معاونت صنایع دستی وزارت صنایع به اصفهان منتقل شد. در گلپایگان و نایین معدن طلای چکشی داریم.البته معدنِ نایین پلمب است. جمعیت استان نزدیک به 5 میلیون تن است. 104 شهر دارد با 890 روستا. جمعیت شهرنشین آن 83 درصد است.

به جای 23 اداره ، 25 اداره­ی مخابرات داریم. در لنجان و فولادشهر دو اداره­ی مخابرات داریم. شماره تلفن­های ثابت 2 میلیون و 80 هزار با 28/42 درصد ضریب نفوذ است، که 5/7 درصد از میانگین کشور بالاتر است ؛ در سال گذشته 200 هزار پورت ADSL نصب کردیم. شماره تلفن­های همراه 3 میلیون و 862 هزار است با 28/78 درصد ضریب نفوذ که از میانگین کشور 78/14 درصد بیشتر است.

مهندس سید فاضل زمانی با اشاره به مقوله ی روابط عمومی ، کارشناسان روابط عمومی را چشم و گوش و زبان مخابرات دانست. که باید دورنگر باشند و اعتمادسازی و اعتقادسازی کنند.