نازکتر از گل ( طنز )

جشن بزرگ دهکده ، مشتی بر سندان

کدخدای دهکده بزرگ فناورآباد همه ی اهالی دهکده ی خود ،  از مرد و زن و کوچک و بزرگ و خرد و کلان را به جشن بزرگ دعوت کرد  تا بدانها انعام و هدایایی اعطا کند و به همه شاعران ده - که قصیده های غرّایی در وصف دهکده و توصیف در و تپه و کوی و برزن آن سروده بودند صله دهد . میدان بزرگ ده را آذین بستند و قراولان و حاجبان بر دروازه ها و بر همه ی کوی و برزن هایی که به میدان دهکده راه داشت ، منصوب و مأمور کردند ؛ و برای هر یک از مدعوین به جشن بزرگ ، جواز ورود صادر کردند . اجاق ها و دیگ و دیگچه هایی از پلو و مرغ مسما بار نهادند تا همه ی اهالی دهکده به بهترین سبک و سیاق پذیرایی شوند. چندین شتر مجهّز به جهازهایی از جوایز و هدایا و صلات ، بار خود را بر صدر میدان ده فرود آوردند . چاووشان ، برگزاری جشن بزرگ ده را چاووشی کردند و جارچیان بر صور خود دمیدند و عالم و آدم را خبر کردند . کد خدا و تنی چند از قراولان و یساولانش بر صدر مجلس اجلال نزول فرمودند . در آغاز مجلس ، سرود ده را با صدایی غرا خواندند و آن گاه  به حاضران در « مجلس انس » ، خیر مقدم گفتند و « وان یکاد » خواندند و « در فراز » کردند و کدخدا در خطا به ی خود بر توسعه ی هرچه بیشتر دهکده تأکید فرمودند و « دانش بنیان » بودن دهکده را یاد آورشدند و از تشکیل کارگروه هایی برای توسعه ی دهکده سخن گفتند . از نکات برجسته ی سخنان کدخدای دهکده ، رشد شاخص بهروری کل عوامل در اقتصاد ده بود

آنگاه کدخدا ، از سخن باز ایستاد و با حواریون برخاستند تا جوایز و هدایای همه ی خرد وکلان قبیله ی بزرگ ده را اعطا فرمایند .

بزرگ قبیله ی دهکده وارد میدان بزرگ ده شد امّا جایی برای اجلاس خود نیافت . همه ی جایگاه ها اشغال شده بود . و به قول غنی کشمیری شاعر پارسی گوی هندی ( کشمیری ) :

کس پی تعظیم ما از اهل مجلس برنخاست .

از برای پاس عزّت خود ز جا بر خاستیم .

 رییس قبیله که بی اعتنایی اهالی مجلس و کدا خدا و کدخدایان دهکده را دید ، با حالتی قهرآمیز از مجلس بیرون رفت . همه ی اهالی قبیله ی بزرگ ده را ، یکان یکان صلا زدند و به بالای مجلس فراخواندند و کدخدای بزرگ ، انعام و هدیه وصله اشان را اعطا فرمودند . کمتر از صد تن از فرزندان و نوه نتیجه های رییس قبیله – که بسیاری از آن ها را نمی شناختند – انعام خود را از دست کدخدا گرفتند . و پس از همه ، در میان ازدحام جمعیت جایزه بگیر که بر صدر مجلس انبوه شده بودند ، رییس قبیله را فراخواندند ؛ که نبود و در میان صداهای 72 تن جایزه بگیر و 14×1000  تن حاضران در مجلس ، نامش گم شد. یکی از فرزندان کوچک رییس قبیله ، برفراز مجلس آمد تا اعتراض خود را باز گوید ، کسی را نیافت ، نه کد خدا و نه نایب کدخدا و نه قراولان و نه یساولان را  و ..... صدایش به جایی نرسید و « آنچه البته به جایی نرسد فریاد است .» و جشن بزرگ دهکده ی ارتباطات در روز اختصاصی اهالی دهکده ، به لحظه های پایانی رسید و اکثر بزرگان ! مجلس برخاستند و بیرون رفتند و خطا به ی غزّای مهندس جشن دهکده ، با همه ی زیبایی و سرشار بودن از نکات شنیدنی ، در میان حاضران اندک مجلس ، بازتابی نیافت و فریادهای مهندس ، چون مشتی بر سندان کوفته شد .