زنان و فاوا ( گفت و گو ) + روابط عمومی الکترونیک (2 )
دنباله زنان و فاوا
بومیسازی فاوا، از چه لحاظ؟
از لحاظ زبان فاوا. من بومیسازی فاوا را نخست معادلسازی اصطلاحات فاوا از یک زبان مرجع به یک زبان مقصد یعنی به زبان معیار مردم یک کشور میدانم. در درجه ی دوم، بومیسازی فاوا، به عنوان نوع رفتار ما در قبال فاوا، امری ست که هم خودبخود شکل میگیرد و هم قابل برنامهریزی است. نامی که اخیراً مـُد شده و رسانهچیهای ما این نام را به این دو نوع بومیسازی داده اند، فرهنگسازی فاوا است. با این وجود، اقدام درخوری برای این به اصطلاح فرهنگسازی انجام نشده. شما بهتر از من میدانید که برای مثال در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات خودمان، از ربع قرن پیش تاکنون میلیاردها تومان پول صرف این فرهنگسازی شده ولی عملاً اتفاقی نیفتاده.
با تعبیری که شما از بومیسازی فاوا دارید، در کدام کشور اسلامی، بومیسازی فاوا اتفاق افتاده؟
در ترکیه و در اکثر کشورهای عربی و در اندونزی. در همه ی این کشورها، بومیسازی فاوا جزو اولین پروژههای ملی مدیریت فاوای شان بوده و هست.
چرا در کشورما این بومیسازی فاوا صورت نگرفته؟
دلایل زیادی دارد. در ایران از برنامه ی سوم تا کنون، توسعه ی خط و زبان فارسی در فضاهای رایانهای، یکی از برنامههای مهم همه ی دولتهای اخیر بوده و هنوز هم هست و بودجه های کلان، و در برنامه ی پنجم هم احکام آن هنوز به چشم میخورد، مثلاً در ماده ی 3، تبصره ی1 برنامه ی پنجم آمده است که دولت موظف است کلیه ی استانداردهای لازم برای خط و زبان فارسی و تاریخ هجری شمسی را حداکثر تا پایان سال اول تدوین نماید. تدوین کلیه ی استانداردهای لازم برای خط و زبان فارسی و تاریخ هجری شمسی، مبهم است. کلیه یعنی چندتا؟ اصلاً کلیه ی استانداردهای لازم برای خط و زبان فارسی و تاریخ هجری شمسی یعنی چه؟ مگر استاندارد ِغیرلازم هم داریم؟ استاندارد برای خط و زبان فارسی از کدام جنبه و برای چه خاطری؟ دلیل دیگر برای بومیسازی نشدن فاوا در کشورما، دولتی نیست، مردمی ست و آن، تمایل ما به واژههای دخیل است ؛ یعنی به قرضالحسنه گرفتن از زبانی بیگانه. البته این هم نوعی بومیسازی وارونه است. شاید بهتر است بگویم بومیسازی استعمارزده. ما هیچگاه مستعمره نبوده ایم ؛ اما این تمایل ما مثل تمایل مردم مستعمرات است. منتها آنها به جد و ما همین طوری آن را ارضا می کنیم. شما ببینید روی همه ی اسکناسهای ما، ارزش پول ملی مان را به خط و زبان انگلیسی هم نوشته ایم . یا روی خودرو و لباس فرم پلیس مان به انگلیسی و با واژههای انگلیسی می نویسیم، "پلیس"، "پلیس پارک" یا "پلیس کوهستان". کدام پلیس را درجهان سراغ دارید که روی لباس فرم شان به زبانی بیگانه چیزی نوشته باشند؟ در بقیه کشورها، این برچسبها را به زبان بومی و معیارشان می نویسند. اتوبوسهای بین شهری مان که پُـر است از واژههای انگلیسی یا فینگلیش یعنی فارسی با حروف لاتین. زبان روزمره مان هم هکذا. شما روی همایشهای فاوای روستایی تان می نویسید آی سی تی روستایی ؛ آنهم با حروفی مختلط یعنی نیمی لاتین و نیمی فارسی. آنوقت عرصه ی هدف تان هم روستا ست. آیا از خودتان پرسیده اید که این چه جرأت زبانی ست که شما به خرج میدهید و به روستاییان هم تحمیلش میکنید؟ من شک دارم که این پرسش اصلاً مطرح شده باشد. ما قرضالحسنه گرفتن از زبانی بیگانه را در عین بازبودن در دیزی زبان بیگانه ، انجام میدهیم و خیالمان هم نیست که نیست. هزاران نفر در شرکت مخابرات ایران و استانها دورههای کار با رایانه و اینترنت را گذرانده اند ، اما کتابهایی که در این زمینه از طرف آقای مهندسی ریاضی خریداری و توزیع شده بودند، شرحی فینگلیش بر واژههای انگلیسی بودند و کمتر کسی آن را میخواند و هر چقدر میخواندی کمتر می فهمید.
بهغیراز بومیسازینشدن فاوا، دیگر به چه دلیل کار با اینترنت برای مردم کشورمان سختتر از سایرکشورها ست؟
علت دیگر را باید در آزاد نبودن بازار فاوای مان جستوجوکرد. در بازارهای رقابتی، مردم، تولیدکننده و مصرفکنندههای بهتری هستند. بازار فاوا، ماهیتاً رقابتی ست و اقتصاد بازار فاوا از نوع economy of scale است، یعنی با ازدیاد تعداد کاربران و مشترکان، خدمات و کالاهای فاوا هرروز ارزان و ارزانتر می شوند تا حدی که خیلی چیزها مجانی میشوند. در چنین بازاری، چون با افزایش سرعت دسترسی، بهرهوری ِسرمایهگذاران روی پروژههای فاوا بالا می رود، نه تنها کالا و خدمات فاوا ارزان هستند و نه تنها همه یا اغلب مسیرهای فاوا باز هستند بل که پهنای باند و سرعت نقل و انتقال داده ها هم بالا است و همواره بالاتر می رود. اما در کشورهایی که دچار اینترنتهراسی هستند، هر مسیری را کـُند میکنند یا میبندند و هرروز بیشتر از روز پیش از سرعت کم می کنند و اسم این کار را میگذارند کمفروشی اینترنت. مشکل دیگر « فیلترینگ » است و نتیجه ی آن یادگیری یک کار ضدقانونی ، یعنی استفاده از شگردهای دور زدن فیلترینگ. اینها همه موانع ورود ما به جهان فاوا هستند.
آیا آماری از سهم زنان و دختران ایرانی در کاربری اینترنت در اختیار دارید؟
آمار دقیقی از سهم زنان و دختران ایرانی در کاربری اینترنت در دست نیست. اما به طور کلی انجمن جهانی اقتصاد یا World Economy Forum آمده است 132کشورجهان را در سال 2011 برحسب فاصله جنسیتی رتبهبندی کرده و ما در این رتبهبندی دارای رتبه ی 125 هستیم، یعنی یکی از کشورهایی که تبعیض جنسیتی در آن بالا ست. پس میشود حدس زد که سهم زنان و دختران ایرانی در کاربری اینترنت نسبت به مردان و پسران چندان مطلوب نیست.
در مقیاسی کوچک تر، آیا اطلاعی از آمار تفاوت های جنسیتی در کاربری دفاتر فاوای روستایی در اختیار دارید؟
یاد دارم که سهم زنان و دختران در کاربری دفاتر فاوای روستایی، در برخِ از روستاهای فارس، گیلان و مازندران بالا بود، و خوبی شعار امسال اتحادیه ی بینالمللی مخابرات هم همین است که ما را به فکر بیندازد و غافل از آمار تفاوتهای جنسیتی کشور نباشیم.
به باور شما، دختران و خانم هایی که قادرند از دستاوردهای فاوا در ایران استفاده کنند، بیشتر از چه خدمات فاوا بهره می برند؟
به عقیده من، حـُسن پرسشهای شما این است که برخِ مشکلات پژوهشگران جنسیتپژوهی را مطرح میکنید. اما در این مورد باید اضافه کنم که خدمات فاوا بیکرانند. در ایران شاید همهجاییترین و گستردهترین خدمات فاوا، استفاده از گوشی تلفن همراه است ، در کنار استفاده از کارتهای الکترونیکی بنزین و کارتهای بانکی و بلیتکارتهای ترابری درونشهری. در مورد تفاوت جنسیتی کاربران گوشیهای تلفن همراه یا آمار تفاوتهای جنسیتی میان کاربران ایرانی کارتهای الکترونیکی، احتمالاً این اطلاعات موجود اما نهفته اند یعنی فرضاً در بایگانی همراه اول یا در آرشیو ایرانسل چیزی در باره وجود دارد اما نه صریح. در پایان نامههای کارشناسی هم ممکن است عدد و رقمی در باره اندازهگیری آنها ذکر شده باشد اما رسانهای نشده اند. در کنار خدمات کارتی مذکور، اگر دستاوردهای خدماتی فاوا را به خدمات برخط موجود در اینترنت تقلیل دهیم، باز گزینههای خدمات برخط اینترنت اینقدر زیاد است که نمی شود همین طوری به پرسش شما جواب داد. به طور کلی طبق بررسیهای انجام شده بازی کردن برخط ، گپ زدن برخط در اتاقهای خصوصی و عمومی، وبلاگنویسی، نامهپراکنی الکترونیکی و استفاده از پیامرسانهای لحظه ای یا instant messenger ، اینها خدماتی هستند که در ایران از محبوبیت بالایی برخوردارند ولی در این خدمات به خاطر پدیده ی تغییر جنسیت مجازی ، یعنی این که پسری خود را دختر جا میزند و بالعکس، پیدا کردن آمار درست بسیار سخت است و نیاز به تقریب و مدلسازی دارد. همین قدر می دانم که زنان و دختران در شمال آمریکا، اروپای غربی و استرالیا بیش از مردان به بازی برخط علاقه دارند ولی در آسیا، این وضع برعکس است.
به عقیده شما کدام نهاد، مسؤول سرمایهگذاری روی انجام چنین تحقیقاتی ست؟
همه ی شرکتها و نهادها در بخش دولتی و غیردولتی باید سفارشدهنده ی چنین مطالعهای باشند و سرمایه ی لازم را بابت انجام آن به سهم خود بپردازند ؛ اما انجام دهنده ی عمده ی این تحقیقات میتواند وزارت علوم، تحقیقات و فناوری باشد، وزارتخانهای که در زمان دکتر معتمدی اصرار میکرد که فناوری اطلاعات مال من است شما مخابراتی هستید، امروزه دارد خیلی خوب روی بخشهای معینی از فاوا کار میکند ولی کارگروه فاوا در دولت دهم آنها را به بازی نمی گیرد.
برنامه های پنج ساله ما چرا در این زمینه خاموش اند؟
چون تاکنون کم و بیش غافل بودیم از سیاستگذاری فاوا. پراکندهکاری زیاد کرده ایم اما روی فاوا متمرکز نشدهایم. ما به قولی 80 سند بالادستی فاوا داریم و به قولی دیگر حتی 800 سند در اختیار داریم. اسنادی بعضاً متضاد و متناقض، خلاء هم زیاد داریم. تا کنون کسی در به اصطلاح تنقیح اسناد کاری نکرده. برای اولین بار دیدم که آقای دکتر غلامعلی منتظر اقدام به بررسی این موضوع کرده. سالها پیش، آقای دکتر زارعیان در این زمینه کوشش هایی کرد و من هم به نوبه ی خود با ایشان همکاری نزدیک داشتم ؛ اما در گزارش پارسال مجمع تشخیص مصلحت نظام خواندم که سیاستگذاری روی ارتباطات هنوز روی میز است ؛ باید بزودی در مورد بررسی تفاوتهای جنسیتی اصلاحیهای بر برنامه ی پنجم تهیه و به مجلس عرضه شود. این حداقل کاری ست که میشود اکنون در قبال شعار امسال اتحادیه ی بینالمللی مخابرات کرد.
چرا ما باید منتظر شعارهای جهانی باشیم تا انگیزه برای کار و تحقیق بیابیم؟
وقتی برخِ از دانشگاهیان ما به من و به شما میگویند که این مشکل ما نیست، معنایش این است که ما اینقدر مشکل داریم که این یکی در آنها گم است. پس اگر در این باره انگیزهای از بیرون بگیریم، من تعجب نمی کنم.
اگر به شما بگویند بایک بودجه، در این باره تحقیق کنید چه خط قرمزهایی یا به طور کلی چه موانعی ممکن است کار تحققیق را مختل کند؟
در این مورد من خط قرمزی نمی شناسم یا بهتر بگویم به رسمیت نمی شناسم. اما مانع عمده بر سر راه انجام این پیمایش، پیشداوری ها و کجاندیشیها و خیالپردازیهای رایج نخبگان ما در مورد فاوا و بخصوص اینترنت است. مثلاً اصطلاحات گمراه کننده و غلطی چون ازدواج اینترنتی مانع از طرح درست مسأله می شود. اینترنت، رسانه ای ست برای برداشتن ارزان و راحت گامهای اولیه برای آشنایی. اما ازدواج مرحلهای پیشرفته است که در اینترنت رُخ نمیدهد و در واقعیت تحقق مییابد. موانع کار پژوهش در این زمینه حتماً زیاد اند.
وبلاگ حاضر به نام « آی . تی IT و روابط عمومی » وبگاهی ست علمی فرهنگی دانشگاهی اجتماعی و غیر سیاسی و اخبار جهان ارتباطات را بازتاب می دهد . استفاده از مطالب با ذکر منبع و ماخذ مجاز است .